شهدا سال 65 -دست نوشته ای از شهید علیرضا بخش پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشستهام و زمین و آسمان غمآلود را نگاه میکنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشستهام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمیدانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمیکند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشستهام و زمین و آسمان غمآلود را نگاه میکنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشستهام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمیدانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمیکند...
به یاد شهید محمودرضا بهرامی (مسیح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
یوسف گم گشته ما ای رضا ای مسیح ای عاشق راه حسین نوجوان سبزه رویم ای رضا پیکرت برگو کجا افتاده است یوسفگمگشتهام ای بخون آغشتهام رفتی و خاک سیه شد بر سرم منتظر هستیم آیی از سفر تیر دشمن عاقبت کار تو ساخت قامت بابا دوتا شد ای جوان آرزویم بود دامادی تو ای دریغا شد امیدم نا امید قاسم گلگون قبایم رود رود گـــفتمحــمودتـوکلشــد رضــا جان و سر دادی تو در راه خدا ای مسیح ای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
یوسف گم گشته ما ای رضا ای مسیح ای عاشق راه حسین نوجوان سبزه رویم ای رضا پیکرت برگو کجا افتاده است یوسفگمگشتهام ای بخون آغشتهام رفتی و خاک سیه شد بر سرم منتظر هستیم آیی از سفر تیر دشمن عاقبت کار تو ساخت قامت بابا دوتا شد ای جوان آرزویم بود دامادی تو ای دریغا شد امیدم نا امید قاسم گلگون قبایم رود رود گـــفتمحــمودتـوکلشــد رضــا جان و سر دادی تو در راه خدا ای مسیح ای...
بیاد شهید محمد علی سروری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ازجهاد مردمی نعش شهیدی میرسد سروری آمدکهآرد مژده وصل حسیـن رسد از جبهه ها اینک شهیدی امیدش وصل دیدارحسین بود ز موج انفجار افتاده از پا بدی رزمندگان را یار و یاور عزیزان سروری قربان دین شد ز صنف کامیونداران نی ریز در آن ساعت که مرگش شد برابر توکل با شهیــدان بـــسته پیمـــانبهر فتح کربلا بوی امیدی می رسد آری آری بـهر ما ازنوامیدی می رسد که در دل بوده است او را امیدی رضای خاطر پیر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ازجهاد مردمی نعش شهیدی میرسد سروری آمدکهآرد مژده وصل حسیـن رسد از جبهه ها اینک شهیدی امیدش وصل دیدارحسین بود ز موج انفجار افتاده از پا بدی رزمندگان را یار و یاور عزیزان سروری قربان دین شد ز صنف کامیونداران نی ریز در آن ساعت که مرگش شد برابر توکل با شهیــدان بـــسته پیمـــانبهر فتح کربلا بوی امیدی می رسد آری آری بـهر ما ازنوامیدی می رسد که در دل بوده است او را امیدی رضای خاطر پیر...
در کنار عکس پاسدار شهید علی حداد
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ایعلینادیدنروی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستانوصالتروزوشبچون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راهکویت هرزمان اندر فغان آتشهجرانحداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دینحق حداد بود از جان و دل همچوسالارشهیدانپیکرشچاکچاک بالبعطشان بشد حداد سوی حق روان هستمحمودتوکلدر غمت سوزان چوشمع ازغم رویتوای سروروانخوندردل است سرّ اینمعنییقینداندهرآنکسعاقل است عزتوشأنوشرفما خاندان را...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ایعلینادیدنروی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستانوصالتروزوشبچون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راهکویت هرزمان اندر فغان آتشهجرانحداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دینحق حداد بود از جان و دل همچوسالارشهیدانپیکرشچاکچاک بالبعطشان بشد حداد سوی حق روان هستمحمودتوکلدر غمت سوزان چوشمع ازغم رویتوای سروروانخوندردل است سرّ اینمعنییقینداندهرآنکسعاقل است عزتوشأنوشرفما خاندان را...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسن عباس زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
طلوع ستاره وجود حسن ۱۳۴۵/۳/۱۰ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای متدین، لبخند را بر لبها نشاند و فضای خانه را عطرآگین کرد. در گذر ایام بروز پارهای مشکلات، اورا از کسب علم و دانش محروم کرد. از زمانی که بازوانش توان کار یافتند، همراه و همدوش پدر در امور کشاورزی شد تا در تأمین نیازمندی خانواده گامی هرچند کوچک بردارد. با دیدن قساوتهای دشمن در خاک کشور، برای نخستین بار ۱۳۶۳/۲/۳ و بعد از آن نیز در تاریخهای ۱۳۶۴/۷/۲۶...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
طلوع ستاره وجود حسن ۱۳۴۵/۳/۱۰ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای متدین، لبخند را بر لبها نشاند و فضای خانه را عطرآگین کرد. در گذر ایام بروز پارهای مشکلات، اورا از کسب علم و دانش محروم کرد. از زمانی که بازوانش توان کار یافتند، همراه و همدوش پدر در امور کشاورزی شد تا در تأمین نیازمندی خانواده گامی هرچند کوچک بردارد. با دیدن قساوتهای دشمن در خاک کشور، برای نخستین بار ۱۳۶۳/۲/۳ و بعد از آن نیز در تاریخهای ۱۳۶۴/۷/۲۶...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعلهور میسوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست میداشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشمهای پلید و کثیف میدانم، خوب میدانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعلهور میسوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست میداشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشمهای پلید و کثیف میدانم، خوب میدانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید علی محمد زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در دومین روز از دیماه سال ۱۳۴۵، در آباده طشک از توابع نیریز، چشمان زیبای «علیمحمد» به دنیای خاکی باز شد و دنیایی از شادی و مهربانی را با خود به همراه آورد. روح دیانت و تقوای حاکم بر خانواده علیمحمد را با اصول اصیل اسلامی آشنا کرد و پرورش داد. انجام فرایض دینی را از همان اوان کودکی به او یاد دادند. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خویش با موفقیت سپری کرد. سپس برای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در دومین روز از دیماه سال ۱۳۴۵، در آباده طشک از توابع نیریز، چشمان زیبای «علیمحمد» به دنیای خاکی باز شد و دنیایی از شادی و مهربانی را با خود به همراه آورد. روح دیانت و تقوای حاکم بر خانواده علیمحمد را با اصول اصیل اسلامی آشنا کرد و پرورش داد. انجام فرایض دینی را از همان اوان کودکی به او یاد دادند. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خویش با موفقیت سپری کرد. سپس برای...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حاجی آقا خرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در چهاردهمین روز از آبان سال ۱۳۰۳ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی رایحه وجود کودکی زیبا محیط پائیز زده خانه را بهاری و با عطر وجود خود، عطرآگین کرد. نام او را حاجیآقا نهادند. آن دوران مصادف بود با نخستوزیری رضاخان و استعمار انگلستان بر ایران. حاجیآقا بهآرامی بزرگ شد و با گوشت و پوست خود ظلم و بیداد پهلوی را لمس کرد. در ۱۳۴۲/۳/۱۵ با انقلاب اسلامی همدل شد و در سالهای ۱۳۵۶ و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در چهاردهمین روز از آبان سال ۱۳۰۳ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی رایحه وجود کودکی زیبا محیط پائیز زده خانه را بهاری و با عطر وجود خود، عطرآگین کرد. نام او را حاجیآقا نهادند. آن دوران مصادف بود با نخستوزیری رضاخان و استعمار انگلستان بر ایران. حاجیآقا بهآرامی بزرگ شد و با گوشت و پوست خود ظلم و بیداد پهلوی را لمس کرد. در ۱۳۴۲/۳/۱۵ با انقلاب اسلامی همدل شد و در سالهای ۱۳۵۶ و...
شهدا سال 65 -شعری از شهید فرهنگ زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد فرهنگ زردشت »
بر سنگ مزارم بنویسید آشفتهدلی خفته در این خلوت خاموش آنجا بنویسید که او زاده غم بود آزاده ز غمهای جهان، گشته فراموش بر سنگ مزارم بنویسید که او عاشق غم بود، سراپوش آنجا بنویسید که او محنت و غم بود حالا عزم ملکی مرده کفنپوش بر سنگ مزارم بنویسید آزاده دلی خفته در این خانه آغوش آنجا بنویسید غمش عزت دل بود حالا شده سری از این برج جهان پوش بر سنگ مزارم بنویسید افسرده سری خفته در این پهنه بیهوش آنجا بنویسید که دل عرش خدا بود زیرا که بنای دل...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد فرهنگ زردشت »
بر سنگ مزارم بنویسید آشفتهدلی خفته در این خلوت خاموش آنجا بنویسید که او زاده غم بود آزاده ز غمهای جهان، گشته فراموش بر سنگ مزارم بنویسید که او عاشق غم بود، سراپوش آنجا بنویسید که او محنت و غم بود حالا عزم ملکی مرده کفنپوش بر سنگ مزارم بنویسید آزاده دلی خفته در این خانه آغوش آنجا بنویسید غمش عزت دل بود حالا شده سری از این برج جهان پوش بر سنگ مزارم بنویسید افسرده سری خفته در این پهنه بیهوش آنجا بنویسید که دل عرش خدا بود زیرا که بنای دل...
شهدا سال 65 -از دست نوشته های شهید سعید مافی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) میگوید: آنکس که همه جان بفدایش مینمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر میگوید: مادر، زندگیام برای توست، وجودم از توست، مادر نمیتوانم با زبانم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) میگوید: آنکس که همه جان بفدایش مینمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر میگوید: مادر، زندگیام برای توست، وجودم از توست، مادر نمیتوانم با زبانم...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87
88
89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 بعدي